پارمیس جونمپارمیس جونم، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

پارمیس بهشت ما

تقدیم به همه مادران دنیا

  " تقدیم به همه مادران دنیا " در عالم کودکی به مادرم قول دادم که تا همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم ، مادرم مرا بوسید و گفت : نمی توانی عزیزم ! گفتم می توانم، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم. مادر گفت یکی می آید که نمی توانی مرا بیشتر از او دوست داشته باشی.. نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم ،ولی خوب که فکر می کردم مادرم را بیشتر دوست داشتم. معلمی داشتم که شیفته اش بودم ولی نه به اندازه مادرم.. بزرگتر که شدم عاشق شدم ، خیال کردم نمی توانم به قول کودکی ام عمل کنم ولی وقتی پیش خودم گفتم کدامیک را بیشتر دوست داری باز در ته دلم این مادر بود که انتخاب شد... سالها گذشت و یکی آمد... یکی ...
22 فروردين 1394

از من نپرس چقدر دوستت دارم.......

از من نپرس چقدر دوستت دارم   اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست   به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد ؟ مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم ؟ بگو معنی تمرین چیست ؟   بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟ بریدن از خودم را ؟ !  مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ... از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم   همه می دانند که دوری تو روحم را می آزارد تو خودت پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند ...
17 فروردين 1394

نرم نرمک میرسد اینک بهار........

  بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک، شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپید، برگهای سبز بید، عطر نرگس ، رقص باد، نغمة شوق پرستوهای شاد، خلوت گرم کبوترهای مست ... نرم نرمک می‌رسد اینک بهار خوش به حال روزگار!   خوش به حال چشمه‌ها و دشتها، خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها، خوش به حال غنچه‌های نیمه باز، خوش به حال دختر میخک ـ که می‌خندد به ناز ـ ، خوش به حال جام لبریز از شراب، خوش به حال آفتاب.   ...
10 فروردين 1394