پارمیس جونمپارمیس جونم، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

پارمیس بهشت ما

سوپرایز شدن پارمیس گلم

پارمیس عزیزم دختر عزیزم چقدر خوشحال میشم زمانی که خوشحالی تو رو میبینم.دیروز هم از همون روزها بود چون چند وقتی بود خیلی دوچرخه دوست داشتی با همون سه چرخت بازی می کردی ولی خوب نمی تونستی رکاب بزنی چون محکم بود و بابا جون داشتن می رفتن سیرجان گفتن برای پارمیس دوچرخه می خریم. جمعه عصر مامان جون زنگ زد گفت برگشتیم از سیرجان ما هم فورا رفتیم اونجا به محض اینکه دوچرخه رو دیدی سوار شدی و کلی ذوق کردی.دست بابا جون درد نکنه پسندشون عالی بود چون خیلی قشنگ بود. شب هم خونه رفتیم مدام سوار میشدی جالب اینکه رکاب پشت سر نمی زنی بابایی هم اصرار اصرار باید اونجوری رکاب بزنی یدفعه برگشتی گفتی خوب بابایی یاد می گیرم دیگه بابایی هم...
13 ارديبهشت 1393

شب لیله الرغائب

                    خدایا آرزو می کنم ، آنچه را آرزو کنم ، که تو دوست داری و آن آرزو را اجابت نمایی که نیک فرجامم نماید . لیله الرغائب شب آرزوهاست برای اجابت آرزوهای هم آرزو کنیم . . . . . . شب آرزوهاست باید دری برای مناجات وا شود تا درد بی دوای گناهم دوا شود باید کسی که نزد خدا دارد ابرو وقت سحر به یاد دلم در دعا شود التماس دعا . . ...
13 ارديبهشت 1393

بازگشت بابا بزرگ و مامان بزرگ از کربلا

سلام به روی ماه دختر گلم عزیزدلم اون هفته خیلی سخت گذشت.هر دو تامون مریض شدیم.خدا میدونه زمستون امسال چقدر مواظب بودم سرمانخوری خدارو شکر هم به خوبی گذشت. امان از اون هفته بدجوری سرماخوردی و کلی ضعیف شدی غصه من زیاد شد.اینقدر اعصابم خورد شده کوچولوی من. جمعه هفته پیش بابا بزرگ و مامان بزرگ قسمت شد و رفتن کربلا.ما هم رفتیم کرمان شب داشتیم برمیگشتیم دیدم حالت خیلی بده از همون موقع شروع شد فرداش من سرماخوردم. یکشنبه و دوشنبه سرکار نرفتم پیشت بودم خدا رو شکر خیلی بهتر شدی ولی اصلا اشتهات خوب نبود الان که دارم اینو می نویسم خیلی بهتر شدی. بابا بزرگ اینا هم جمعه برگشتن و ماهم رفتیم کرمان پیشوازشون. ...
8 ارديبهشت 1393

40 ماهگیت مبارک پاررمیس مامانی

  چقدر حس قشنگیه از تو نوشتن و برای تو نوشتن! چقدر زیباســـــت انتظار دیدنت... و چقدر جذابه لحظه لحظه ها رو با فرشته کوچولویی چون تو سپری کردن! اینجــــــــــا از تو مینویسم از خاطــــــــراتت تا روزی کلید این گنجینه رو بهت هدیــــــه کنم. شک ندارم اون روز خیلی شاد و سوپرایز میشی! به امیـــــــــــد اون روز....     در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟ مثل پیدا شدن یک لبخند مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟ من به آن محتاجم ! ای ظرافت تپش قلب چکاوک، تو را بر رفیع ترین قله ...
4 ارديبهشت 1393

به مناسبت روز مادر

  زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه “مادر” است زیباترین خطاب “مادر جان” است “مادر” واژه ایست سرشار از امید و عشق واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید روزت مبارک مادر . . .   ...
3 ارديبهشت 1393

اولین پارک بهاری 93

سلام خانم خانمای خودم عزیز دلم نفس مامان پنج شنبه28/01/93به اتفاق مامان جون وخاله نجمه و خاله فائزه رفتیم بوستان معلم.وای که چقدر بهت خوش گذشت.کلی بدو بدو و شیطنت.ولی پارسا خیلی خاله نجمه رو اذیت می کنه اینقد ناراحت میشم.و همینطور حسام.خدارو شکر یه سری اسباب بازی استاندارد  اوردن خیلی خوشحال کننده است. اینقدر سوار سرسره شدین که من دیگه خیلی خسته شده بودن از بس از پایین این ور اون ور اومدم که حواسم بهتون باشه. مامان جون کلی خوراکی براتون خرید.مامان جون دستش درد نکنه همیشه ما رو شرمنده می کنه با کاراشون بعد هم رفتیم خونه بابا جون بازی کردی و خوش گذشت قربون این شیطون بلاها بشم من ...
2 ارديبهشت 1393

ژستهای پارمیسی

  نازنینم، بهترینم. عشقم، امیدم، جونم. با توام ، با تو، دنیای من. میخوام لحظه هام رو با تو بگذرونم. تمام لحظه های که   حالا دارم و نمی دونم چند سال، چند ماه، چند هفته، یا چندروز دیگه میتونم و فرصت دارم با تو باشم یا نه؟! ارزش این لحظه ها رو با هیچ چیز دیگه نمیتونم برابر بدونم. میخوام تو تمام لحظه هایی که میتونیم داشته باشیم،با تو باشم. کنارت، همراهت، هم قدم و هم نفس با نفس کشیدنت. میخوام تا میتونم صدای قلب مهربونت رو بشنوم.   تا میتونم نفسهات رو بشنوم و حفظ کنم. میخوام ضربان قلبت رو بشمارم تا وقتی نیستی، از حفظ بشمارم و ثانیه هام رو با تو تنظیم کنم. ...
26 فروردين 1393

37 ماهگیت مبارک نفس مامانی

بيا با هم قراري بگذاريم فرزندم ... تو هميشه اينگونه بمان ، همين قدر " پاك " . من تمام هستي ام را به پايت خواهم ريخت . قول ميدهم ، قول شرف ! خجسته باد امروز و هر روزت ، غنچه تَر و تازه ي من . شده اي يك كودك 37ماهه ي دلبر و شيرين و پُر جُنب و جوش ! كودكي كه من ، زيبايي اش را به رُخ فرشته ها مي كشم مدام . كودكي كه مي بالم از داشتن اش . مي بيني اين روزها چه شتابان مي گذرند ؟ بيا تا قدر لحظه به لحظه هايش را بيشتر بدانيم . 37 ماهگي ات مبارك نور چشم من . هزاران گُل رز سفيد ، پيشكش مهرباني هايت . دخترم روز به روز بزرگ و بزرگ تر میشی و خانم تر و عزیز تر...
26 فروردين 1393

بهترین سیزده بدر

پارمیس عزیزم: امیدوارم با جمع کردن هفت سین نوروزی، قرآنش نگهدارت، آینه اش روشنایی زندگیت، سکه اش برکت عمرت،سبزیش طراوت و شادابی دلت، ماهی اش شوق ادامه زندگیت باشد. دختر عزیزم امسال سیزده بدر سرخان بودیم و ازادت گذاشتم اصلا نگفتم اینکار و کن اینکار و نکن.اینقدر بهت خوش گذشت حتی لحظه ای چشماتو روی هم نذاشتی و مدام با پارسا و حسام بازی کردین و با هم دعوا نکردین خدا رو شکر. راستی خیلی بارون اومد و با هم می رفتیم زیر بارون و به ما هم خیلی خوش گذشت خاطره اش همیشه توی ذهنم میمونه. تاب وصل کردیم اونم سه تا برای اینکه باهم دعواتون نشه زمانی شما سوار نمی شدین ما از فرصت استفاده می کردیم و تاب می خوردیم. طبق معمول ...
20 فروردين 1393