بهترین اتفاق روزهای اخر سال
سلام به خانم گلم دختر ماهم برای اولین بار یکشنبه92/12/25 پارمیس جونم شب تنها تو اتاق خودش خوابید. ساعت11 بود گفتی مامانی خواب میرم گفتم گلم امشب باید تو اتاق خودت تنها بخوابی.اومدم کنار تختت طبق معمول قصه بع بعی(شنگول و منگول) گفتم دیدم ساکتی اومدم بلند شم گفتی مامانی نرو سرمو گذاشتم لب تختت چند لحظه بعد خواب خواب رفتی. خیلی خوشحالم دخترم داره مستقل میشه. دیروز مهد کودک جشن و نمایش داشتین ظهر رفتم دنبالت دیدم ناراحت گفتی مامانی یه اقای ترسناکی اینجا بود من ترسیدم فدات بشم گلم خالت اومد گفت اره پارمیس گریه کرده و ترسیده.کلی ناراحت شدم حالا نمی دونم این چه نمایشی بوده که دخترم اینقدر ترسیده .در ضمن عکس هم ازتون گرفتن بعد از...
نویسنده :
بابا و مامان
12:01