پارمیس جونمپارمیس جونم، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

پارمیس بهشت ما

دختر عزیز تر از جانم تولد 4 سالگیت مبارک

                              پارمیس عزیز تولدت مبارک                              تولد تولد تولدت مبارک      مبارک مبارک تولدت مبارک   4سال از لحظه ی ورود فرشته ی کوچکمان میگذرد و من هنوز در جواب این معما مانده ام که کی و کجا کار خوبی انجام داده بودم ...
7 دی 1393

47 ماهگیت مبارک عزیزترینم

آرزویم این است نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد . . . نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز . . . و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد . . . و به لبخند تو از خویش رها می گردد . . . و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد... وقتی لبخند میزنی، انگار تمام گلهای دنیا با هم باز می شوند   خوشبختی رنگین کمان لبخند توست! که... با هر ترنم باران شکل می گیرد! «فقط خوشحال باش » من اشک آسمان را در می آورم .     چه مغرور میشوم وقتی کنار منی !! ...
4 آذر 1393

قلبم برایت می تپد.....

  کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم... او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم... او می خندد و من از شوق ِ حضورش اشک می ریزم... او آرام در آغوشم آرام می گيرد و من تا صبح از آرامشش آرام می شوم... او پرواز می کند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند... او بازی می کند... کودکانه... می پرد ...حرف می زند... به زباني كه كسي جز من نميفهمدش.......و طبیعت را حس می کند! خدا را می بوید! و من... کودکانه... در سایه بزرگیش پنهان می شوم تا از گرمای دست نوازش غیب بی بهره نمانم! ...
21 مهر 1393

روزت مبارک دختر زیبا رویم

    اگر تو نبودی جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد.   اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند.   اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت.   اگر کودک نبود، نه پدر معنا داشت، نه هیچ مادری بهشتی می شد.   اگر کودکان نبودند، شکوفه های زندگی به بهار نمی رسیدند و خانواد...
21 مهر 1393

45 ماهگیت مبارک دردانه ام......

  پیش از تو آبی آرام اجازه جاری شدن را نداشت شقایق عاشق بود و اجازه دوست داشتن را نداشت آسمان غمگین بود چاره ای جز گریستن نداشت .... پیش از تو قلبها بی ستاره بود و تنها .... غروب بی افق بود و سپیده دم بی نور .... فاصله ها مبهم بود و رویاها حقیقتی تلخ عشق احساس غریب بود و ابدیت بی مفهوم و پوچ پیش از تو چشمها در حسرت یک نگاه عاشقانه بود و چراغ ساحل آسودگی ها در بی کرانی دریا ناپدید می شد پیش از تو نیازمند چیزی بودم که باورش کنم و توآمدی و اکنون به برکت وجود توست که معنای واقعی عشق را درک کرده ام   ...
6 مهر 1393